خداوندا! فیض و رحمتت را بر ایمانداران نازل فرما، ما را از ذکرت غافل مفرما و قلبی سالم و بیدار و ذاکر به ما عطا فرما!
عزیزان! زندگی؛ با قلبی سلیم و پاک و بیکینه و ریا و حسادت بسی شیرین و لذتبخش است؛ قلبی که خالی از خواسته و ویژگیهای شیطانی است، چه قدر در آرامش و اطمینان بهسر میبرد. بیایید فرصت را غنیمت شماریم و باقیماندهی عمر خود را در راه پاکسازی قلب و دستیابی به قلب سلیم سپری نماییم. با ما همراه باشید یکی دیگر از راههای نفوذ شیطان را توضیح دهیم و قلب خود را از این خصلت ویرانگر پاک نماییم.
«حسد»
یکی از راههای نفوذ شیطان به درون انسان، حسادت است. حسادت نتیجهی حقد و کینه، و حقد و کینه از نتایج خشم و غضب است. حسادت یعنی دوست نداشته باشی دیگران از نعمات خداوندی بهرهمند شوند و آرزو کنی آنچه دارند از دست بدهند. حسد ورزیدن علاوه بر آنکه شخص را دچار گناه میکند، خوبیهایش را نیز نابود میکند. همچنانکه پیامبر میفرماید: «اَلْحَسدُ یأکُلُ الحسناتِ کما تَأکُلُ النَّارِ الحطب»] خرجه ابوداود من حدیث ابیهریرة و ابنماجه من حدیث انس[ یعنی حسادت خوبیها و حسنات را میخورد همانطور که آتش هیزم را میخورد. شیطان میخواهد از این طریق حسنات ما را برباد دهد.
ای صاحبدلان، ای عاقلان آیا روا میدارید ثمرات و نتایج این همه رنج و کوشش را با یک عدد کبریت بسوزانیم و خود را خسارتمند سازیم آنهم به نفع دشمن و به خاطر پیروی از فرمان شیطان!! دشمنی که حسود است و نمیخواهد ما از رضایت خدا و سعادت دنیا و آخرت بهرهمند باشیم. آری حسادت حسنات را از بین میبرد، امّا برعکس پاک نمودن دل از این صفت رذیل باعث دخول به بهشت میشود.
انس میگوید: روزی در خدمت حضرت رسول(ص) نشسته بودیم. پیامبر فرمود: حالا مردی از این سو میآید که اهل بهشت است. انس میگوید: مردی از انصار که آب وضو از ریشش میچکید و کفشهایش را با دست چپ برداشته بود، آمد و سلام نمود. فردا نیز همان چیز را فرمود و همان مرد آمد و روز سوّم نیز آن ماجرا تکرار شد. وقتی آن مرد برخاست و رفت، عبدالله بنعمرو بنالعاص نیز با آن مرد رفت و به او گفت: من با پدرم اندکی اختلاف دارم و قسم خوردهام که تا سه روز نزد او برنگردم، آیا اجازه میفرمایید تا این سه روز را با شما سپری کنم؟ گفت: بلی! عبدالله شب نزد او باقی ماند ولی چیزی از او ندید، حتی شبزندهداری هم نمیکرد اما وقتی که از فراشش به طرف دیگر برمیگشت، خدا را یاد میکرد. عبدالله میگوید: من در این مدت چیزی جز خیر از او نشنیدم. وقتی که سه روز گذشت، عبدالله گفت: ای بندهی خدا! میان من و پدرم هیچگونه اختلافی وجود ندارد ولیکن از رسول خدا شنیدم که دربارهی شما چنین گفت. من خواستم کردار تو را از نزدیک ببینم. آن مرد گفت: کردار من فقط همین است که دیدی. وقتی که برگشتم، مرا خواند و گفت: «ما هُوَ الاّ ما رَأیتَ غَیر أنّی لا اَجِدُ علی اَحَدٍ مِنَ الْمُسلمینَ فی نَفْسی غَشّاً و لا حَسَداً علی خَیرٍ اعطاه اللهُ ایاه، فقال عبدالله: فقلت له هِی التی بَلَغَتْ بِکَ و هی التی لا نُطیقُ» گفت کردار من همان است که دیدی، جز اینکه در نفس من هیچگونه غلّ و غش و حسادتی نسبت به هیچ مسلمانی در برابر نعمتی که از خدا به او عطا شده است، ندارم. عبدالله گفت: این همان چیزی است که تو را به این مقام رسانده که ما توان آن را نداریم. ای عزیزان آیا نمیخواهید وارد بهشت شوید؟ اگر چنین است، پس باید قلبمان را از این بیماری پاک کنیم.
درمان حسادت
بدانید که حسادت یکی از بیماریهای بسیار خطرناک قلب محسوب میشود و بیماریهای قلب درمان نمیشوند مگر به وسیلهی علم و عمل. علم نافع برای بیماری حسودی این است که حقیقتاً بدانی حسادت موجب از دست رفتن دنیا و آخرت میشود و هیچ ضرری به طرف مقابل نمیرسانی؛ بلکه به او نفع و سود میرسانی. پس اگر دشمن خود و دوستِ دشمنت نیستی، حسادت را ترک کن.
اما ضرر حسادت برای دین آن است که تو با این کار اعلام میکنی، راضی به قضای خدا و تقسیم نعمات نیستی. آیا میدانید این کار چه ضربهای به توحید تو میزند؟ آیا میدانی که ممکن است تو را به اهل کفر نزدیک نماید. خداوند میفرماید: «ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردوکم من بعد ایمانیکم کفاراً حسداً من عند انفسهم» )بقره/109( اما ضرر دنیایی آن این است که قلبت همیشه در آزار و حسرت خواهد بود و هیچ آرامشی نخواهد داشت.
امّا درمان عملیاش، این است که از هر آنچه موجب حسادت میشود، پرهیز نمایی. اگر خواست با زبان تو را وادار کند که محسود را مذمت نمایی، پس مخالفت کن و با زبان او را بستای؛ اگر خواست با او تکبّر کنی، باید با او متواضع باشی؛ اگر خواست نسبت به او کینه داشته باشی، در قلبت نسبت به او محبت ایجاد کن. اگر این مبارزه را ادامه دهید انشاءالله قلبتان از این بیماری پاک میگردد و دشمنتان را غمگین و ناراحت میگردانید.
خداوندا! قلب ما را از این بیماری پاک گردان «آمین»
نظرات